۱۳۸۸ مرداد ۱۱, یکشنبه

ابطحی عزیز، اگر مجتبی خامنه ای بجای تو بود...

ابطحی عزیز، تصویر رنجور و بیمار تو را در دادگاه دیدیم. شک ما موقعی برطرف شد که خبر ۲۰:۳۰ چهره و صدای تو را پخش کرد. نمی دانم این چه داروئی است و از کجا آمده است که زندانی را اینطور " از هیاهوی دنیا فارغ می کند ". اما می توانم تصور کنم که اگر مجتبی خامنه ای، دردانه مقام معظم رهبری و نائب برحقش، بجای تو بود، چگونه اعترافاتی می کرد. شک نداریم که ماه عسل خامنه ای با فرماندهان سپاه و اطلاعات بزودی به سر خواهد آمد و روزی را تصور می کنیم که کودتاگران از عظمای ولایت طلاق شرعی بگیرند و خانواده عروس خانم(معظم رهبری) یک به یک به بازداشتگاه کهریزک برده شوند. بخوانید اعترافات مجتبی خامنه ای را چند روز پس از دستگیری:


" من سید مجتبی حسینی خامنه معروف به خامنه ای، فرزند علی، چهل ساله، اعتراف می کنم که در سال ۱۳۶۷ با مامانم اینا سفری به انگلیس داشتیم. در این سفر، راهنمای تور ما که شخصی بود بنام سعید اسلامی(امامی) من را با آقای غلامعلی حداد عادل که آنموقع برای انجام ماموریتی به انگلیس آمده بودند آشنا کرد و ما با هم ملاقات کردیم.

در آن ملاقات، آقای حداد عادل پیشنهاد دادند که من با دختر ایشان، که در آن زمان در اسرائیل مشغول آموزش نظامی بود طرح رفاقت بریزم و عکسی از ایشان به من نشان داد که در ارتش اسرائیل مشغول گذراندن آموزش های چریکی بود. من همانجا دلداده دختر شدم ولی عکس مردی که روی لباس دخترک بود، من را به شک انداخت که نکند ایشان خاطرخواه یکنفر دیگر است. وقتی مطلب را پرسیدم، آقای حداد یادآوری کرد که این آقا اسم اصلیش شمعون سبورچیان است که در حال حاضر فرماندار ماکو است و قرار است در آینده رئیس جمهور مادام العمر ایران بشود. من اقرار می کنم که محمود احمدی نژاد همان شمعون سبورچی مذکور است.
از خدا سپاسگزارم که شجاعت اعتراف را به من داد و من به زودی در مورد خاطرات نقل شده توسط پدرم در دوران طفولیت و در حجره های حوزه علمیه مشهد هم، اعترافاتی را به سمع و نظر شما خواهم رساند."



لینک مطلب در بالاترین

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

پر بیننده ترین های این وبلاگ:


Barge Sabz